In the last moment of a day, the night falls and in the last moment of the night the day comes. And the twilight of both dawn and dusk has exactly the same color. Nothing is mortal
......................................................... 

 

نمی خوام هیچوقت لحظه های بدم رو با کسی قسمت کنم... اما کاش این همه لحظه های بدِ بقیه، دایره رو برام تنگ نکنه!!!

..........................................

باد می وزه اما بوی خوش عطرت پراکنده نمی شه، می دونی چرا؟!؟
...................................................

آقاهه که شاید حدود ۳۸ یا بیشتر سنش بود همیشه ردیف اول کلاس می نشست. امروز که رفتم سر کلاس، تا به مریانا گفتم سلام در جواب بهم گفت: اون آقاهه این درسو حذف کرده و با دانا هم صحبت کرده... 
از تعجب خشکم زد، گفتم:
he is crazy
... بیچاره مریانا... خیلی عصبی و هیجان زده بود...
چقدر بعضی ها احمقند و کوته بین... آخرین بار که سر مقاله اش داشت با مریانا حرف می زد (یعنی در واقع بحث و جدل می کرد) دیدم خیلی عصبیه و به هیچ وجه نمی خواد قبول کنه که حق با اون نیست...
دیشب مریانا ایمیلی که آقاهه به ایمیل لیست کلاس فرستاده بود (و نمی دونم چرا من دریافتش نکرده بودم) برام فرستاد .مریانا دیروز هم برام تعریف کرده بود که تا در جواب ایمیل آقاهه  بهش ایمیل زده بوده و گفته بوده که قضاوتش اشتباه بوده، آقاهه زود در جواب یه چیزی نوشته بوده و آخرش هم نوشته بوده:
now your turn
بیچاره مریانا کلی تعجب کرده بود و هی می گفت من نمی دونم چرا این فکر می کنه ما دشمنشیم، بابا مگه دعوا داریم؟!؟... معلوم نیست با ما مشکل داره یا با استاد یا با درس و یا با مقاله نوشتن؟!؟!
گفتم بیخیال عزیز، فکر کنم با همه ی اینها که گفتی مشکل داشته باشه!!!
خیلی نگران بود، هی می گفت حالا دانا چی می گه بهمون؟؟ حالا لابد تمام دپارتمان با خبر می شن... آخه یعنی چی؟؟ آخه فکرشو بکن انیتا، آقاهه صبح به دانا ایمیل زده که اصلن من قانع نمی شم، درسو حذف کنم بهتره!؟!؟
گفتم : بابا این قدر جدی نگیر، شاید دنبال یه بهانه بوده... ولی مطمئنم الآن داره تو خیابونا راه می ره و سیگار می کشه و به من و تو و دانا هر چی دلش می خواد می گه... شب هم احتمالن مست و خراب می ره خونه!!!
کلی خندیدیم...
دانا هم هیچی نگفت بهمون و......
نمی فهمم بعضی ها با چی مشکل دارن!! یا می خوان چی رو ثابت کنن؟!؟

نظرات 6 + ارسال نظر
کودک فهیم چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:55 ب.ظ http://haiku.persianblog.com

سلام ! چرا ؟

سیاهِ روشن پنج‌شنبه 10 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:43 ق.ظ http://www.ghadessi.com

Yes the colors are the same but what about the temper?
Do you beleive that dawn is the start but dusk is the end?
================================
اگر شادی هات رو هم با من تقسیم کنی حاضرم برات یه دوست خوب برای وقت ناراحتیات باشم.
================================
احتمالاْ جهت باد اونوریه الآن میرم اونور
================================
به مریانا بگو این آقاهه رو دریابه من فکر کنم گلوش گیره...

پایدار باشی رفیق

آدیاباتیک جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:18 ق.ظ http://adiabatic.blogsky,com

سلام بله من و باقی دوستان در ایران هم مطالبی رو که گفتین میدونیم ولی تا اونجاییکه من میدونم هیچ کس تو ایران دوست نداره قضیه ای که در عراق پیش اومد اینجا هم تکرار بشه .اگر قرار هست تغییراتی صورت بگیره بهتره که بدست خود مردم باشه چون اگر اینجوری نباشه دوام نخواهد داشت .امیدوارم هر چه زودتر دوران ریاست جمهوری این بوش پسر تموم شه و دیگه هم رییس جمهور نشه .در مورد سئوالاتتون باید عرض کنم که ام پی تری سنگینه و برای پخش تو وبلاگ ابدا مناسب نیست ولی میتونین از فایلهای میدی استفاده کنین که بسیار کم حجمه .من خودم یه کلکسیون از این آهنگا دارم شما چه آهنگی رو میخواین؟ البته اگه خودتون تو اینترنت هم سرچ کنین پیداش می کنین.فعلا آهنگاتونوو پیدا کنین تا طریقه گذاشتنش تو وبلاگ رو هم بگم

حامد جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:11 ق.ظ http://write-off.blogsky.com

لحظه های بد لحظه ای هست که غمی داریم
نمیشه این غمو به همه گفت باید خریدارش پیدا بشه نباید دنبالش گشت.

حامد جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:14 ق.ظ http://write-off.blogsky.com

راستی پرسیده بودی کیم وو چونگ کیه
این آقای کره ای از دست فروشی روزنامه شروع کرد و الان رئیس کارخانه دوو است کتاب سنگ فرش هر خیابان از طلاست مال ایشونه.

آدیاباتیک شنبه 12 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:13 ق.ظ http://adiabatic.blogsky,com


سلام.مطالبتونو خوندم .عکس العمل شما نسبت به قضیه گروگانگیری رو من یکی به فال نیک و به حساب وجدان پاکتون میذارم و فکر نمیکنم آمریکاییها چنین وجدان پاکی داشته باشن .نمیدونم اگه کودتای 28 مرداد به دست پلید امریکا تو کشور ما اتفاق نمی افتاد الان ما تو چه وضعیتی بودیم و آیا اصلا کار به گروگان گیری و این چیزها میکشید یا نه؟نمیدونم آیا امریکاییها هم وقتی از بمبهای اتمی که روی سر مردم بی گناه ریختن بهشون میگین رنگشون عوض میشه یا نه؟ نمیدونم وقتی از فعالیتهای گسترده جاسوسی شون تو جهان پرده برداشته میشه چه حسی دارن .اینها همون امریکاییهای برده دار هستن اینها کسانی هستن که از همون اول با کشتن سرخپوستها ذات پلیدشونو به عالم نشون دادن .حالا ما باید خجالت بکشیم؟ابــــــــــــــــــــــــــــدا.ما از سرزمینی هستیم که به اندازه خود تاریخ قدمت داره .پادشهان ما کوروش و داریوش بودن که آدم از مطالعه شیوه مملکت داریشون لذت میبره .آیا امریکاییها و اروپاییها از استعمار نوین خودشون خجالت نمیکشن؟ شما خودتون فکر میکنین اینها تو خاورمیانه چه می کنن و دنبال چی هستن؟ لابد میخوان دموکراسی بیارن نه؟ چرا تا حالا خفه شده بودن؟ تو رفتارای اینها همیشه تناقض وجود داشته و داره .مگه مملکت ما کوچیک تر از کویت بود؟ چرا وقتی عراق به کویت تجاوز کرد سریع عکس العمل نشون دادن ولی 8 سال خفه شده بودن و تو جنگ ما چیزی نمی گفتن؟ حتما در مورد مهار دو جانبه ایران و عراق خوندین .تو خاورمیانه هیچ کشوری حق نداره قوی بشه .این سیاست اوناست .همین الان هم در مورد قوای هسته ای اسراییل هیچ بحثی نمیشه .اینم خودش یه تناقض دیگه .هر انقلابی در بدو شروعش مملو از حرکات احساسی و بعضا افراطیه .کدوم انقلاب این خصلت رو نداشته؟ اگه بخوایم توجیه کنیم قضیه گروگانگیری رو خیلی خوب میشه توجیه کرد ولی رفتار کشورهای غربی توجیه پذیر نیست. شما فکر میکنین کشورهای غربی واقعا نسبت به وضعیت حقوق بشر تو ایران حساس هستند؟ از هر کسی تو یران پرسین خواهد گفت که وضعیت الان با سالهای گذشته قابل قیاس نیست .چرا در سالهای گذشته فشار وارد نمیکردن؟ پیاده شدن اون چه در عراق اتفاق افتاد جدا نگران کننده ست و فکر نمیکنم هیچ ایرانی تمایل داشته باشه که ایران بخواد مستعمره بشه .اگه ایرادی هست خود مردم میتونن رفعش کنن ممکنه چند سال بیشتر طول بکشه اما مطمئنم در عوض تغییرات بوجود اومده عمق بیشتری خواهد داشت و پایدارتر خواهد بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد