من چون این روزا دارم خیلی درس می خونم (مثلن) و اصلن وقت ندارم، در حین درس خوندن به نتیجه ی زیر رسیدم:
هیچوقت به
reincarnation
اعتقاد نداشته ام... اما دیروز داشتم فکر می کردم که اگه یه همچین چیزی حقیقت داشته باشه... مطمئنم که من در زندگی یا زندگی های قبلی ام هیچگاه انسان نبوده ام... و این بار اوله که به صورت انسان در اومدم... من بخشی از طبیعت بوده ام: سنگی، کلوخی، خاکی، علفی، آبی، یا حیوونی بوده ام... آخه می دونین چرا؟؟ به خاطر اینکه ادمیت برام مثل یه کوه سنگینی می کنه... اصلن دلم نمی خواد که ادم باشم... یه جورایی یه حجم بزرگ و عظیمیه که شونه هامو داره خرد می کنه !!!

تازه یه چیز دیگه هم هست.. من همیشه از خودم می پرسیدم اگه می تونستم انتخاب کنم، دوست داشتم چه موجودی باشم ؟!؟ و همیشه جوابم یه چیز بوده: یه شاپرک... حالا هم می بینم که اگه این
reincarnation
حقیقت داشته باشه ابدن دلم نمی خواد در زندگی بعدی هم ادم باشم... دلم می خواد یه شاپرک و یا حتا یه خرمگس باشم که تمام طول عمرش چند روزه فقط، اما می تونه پرواز کنه، معلق یاشه تو هوا، آه...

می دونم الآن می گین که همون چند روز عمر برای شاپرک یا خرمگس به اندازه ی چندین دهه ساله که یه انسان زندگی می کنه... همونقدر طولانی!!!

اما اینو مطمئنم که ما آدما از تمام موجودات روی کره ی زمین بیشتر حضورمون رو حس می کنیم... و نیز درد رو !!!

نظرات 15 + ارسال نظر
دیوانه دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:04 ب.ظ http://www.divane.blogsky.com

سلام . من می خواستم یک مگس کوش بودم و تو را می کشتم . یو ها ها ها

اگه تو پروانه بشی کاشکی من گل باشم .
بیای پیشم و با هام حرف بزنی و درد دل کنی .

Bboy دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:04 ب.ظ http://Bboy.blogspot.com

من خل شدم یا تو ؟! هان ؟‌:-/

میم.بهتاش سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:14 ق.ظ http://sunset.blogsky.com

چرا دوست نداشتی که یه سلول باشی و هی تکثیر بشی . می دونی تو ۱۸ ثانیه چن تا می شدی ؟

دیوانه سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.divane.blogsky.com

احوال دوست درس خونمون چطوره

پرشتوک سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:35 ب.ظ http://prushato.persianblog.com

سلام دوست خودم خرمگس وزوزووووو!!!!!!
شاپرک یه کمی حال و حوصله ی ناز کردن می خواد که به تو نمیاد عزیز من!!!! :):):)
*************
راستی مبارکه می بینم که درخواست ازدواج دریافت کردی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :):):):):):):):):):) (به دل نگیری شوخیمو!!)
:::::::::::::::
ولی این نوشته تو خیلی خیلی دوست دارم... فکر جالبیه!!! شاید هم ین
reincarnation
درست باشه.. کی می دونه؟!؟ حالا ببینم اگه درست باشه فکر می کنی من چی بودم قبل از این زندگی ام؟!؟

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:39 ق.ظ

فارسی نفهمیدنت به انگلیسی نفهمیدنم در .
آخه خانم شما چرا توقع داری من هر لغتی که به ذهنم می رسه درست بنویسم . تازه با این حوصله ای که من دارم انتظار داری دائم به کتاب لغات مراجعه بکنم .

سیاهِ روشن چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:47 ق.ظ http://www.ghadessi.com

یه سایت رفتم گفت من تو زندگی قبلی ام یک چینی بودم که کارگر راه سازی بوده...
ترجیح میدادم بازم خودم بودم...
دلت میخواد معلق باشی؟ اونجا که یک دقیقه است. برو چتر بازی. من یک روز به عمرم باشه اینکارو میکنم ولی اگر ۲ روز باشه نمیدونم چیکار میکنم!!!

پایدار باشی

زهرا چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:18 ب.ظ http://zahra-hb.com

منم دقیقا به همین نتیجه ها البته با شدت بیشتر رسیدم :):)

خود خود آنیتـــــــا چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:38 ب.ظ

آقا من هی می خوام درس بخونم... اما نمی دونم چرا هی حواس فضولم پرت می شه به هر چیز مهم و غیر مهمی!!!!!!... خلاصه من که پرتش نمی کنم خودش پرت می شه!!!!
بعدشم من از هر چی امتحان و
deadline
که بگین داره حالم به هم می خوره... اصولن در این مواقع خودم رو لعنت می کنم که چرا عوض زندگی کردن، درس می خونم!!!!!!!!!!!
تازه به چه زبونی بگم که حاضرم هزارتا امتحان ریاضی و موضوعات تحلیلی و فکری بدم اما یه نیمچه امتحان حفظ کردنی ندم؟!؟!؟!! نمی فهمم چرا این خدا حفظ کردنی ها رو آفرید؟!؟!!!!!!!

زمینی پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:59 ق.ظ http://aiehaiezamini.blogsky.com


انسان زاده‌شدن
تجسد وظیفه بود!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:21 ق.ظ

این شمس تبریزی رو نفهمیدم (ساختار جمله اش برای من ِ فارسی نفهم خیلی سنگینه بابا!!! رحم کنین!!) :):)
و الا ما که تو فارسی صحبت کردن شما حرفی نداشتیم خانوم .

تورج پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:36 ق.ظ http://bisangar.blogsky.com

شاه+پریدن+ک
عجب پارادوکسی
شاهی که
میخواد بپره
در عین حال کوچیکه « ک »

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:11 ق.ظ http://nana.blogsky.com

بی‌سنگر جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:06 ق.ظ

آنی خانم،‌شرمنده که ناراحتت کردم راستش لحظه‌ای که اون متنو می‌نوشتم به تو و یکی دیگه از دوستام که حالا خارج از ایرانه فکر می‌کردم.
به امید روزی که خونه خودمون بهترین خونه دنیا باشه تو هم بیای اینجا از نزدیک ببینیمت
موفق و همیشه خندان باشی
دوباره ازت پوزش می‌خوام

علی جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:33 ق.ظ http://rahai.persianblog.com

با درود ... به نظر من این اصلا مهم نیست که من و شما در زندگی های قبلی (!) چه بوده ایم یا که بوده ایم ...مهم اینست که الان که هستیم یا چه هستیم ؟ آیا امروز ظلم را میپذیریم ؟ آیا امروز به خود زحمت فکر کردن به دور از تعصبات را میدهیم ؟ راستی ترجمه کلمه
reincarnation
میشود : تناسخ! موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد