من حوصله ی بحث مذهبی ندارم... یعنی اونقدر در این مورد مغز خودم و دیگران رو به چالش کشیدم که دیگه خسته شدم و ... خب آخرش هم دیدم همون بهتر که من از دید خودم ببینم و دیگران هم از دید خودشون... نه من با اونا کاری داشته باشم و نه لطفن اونا با من!!! این اصلن به این مفهوم نیست که نمی تونم مباحثه کنم یا مثلن کم آوردم... فقط حس می کنم مذهب هم عین سیاست یه جورایی روح و فکر آدمو آلوده می کنه اونقدر که بعدش دلت می خواد دست به یه پالایش حسابی بزنی... بگذریم
++++++++++++++
لحظه ها کش میان.... اما من همیشه وقت کم میارم
:<:<:<:<:<:<:<:<:<:
تو مغزم یه خرگوشه هست که هی بالا و پایین می پره
و
مار زنگی تو قلبم
خیلی دلش می خواد بخورتش
چی کار کنم؟!
:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:
ماهی و جفتش رو هم بخونین... خیلی ...آّه
راستی می دونستین جرج دبلیو بوش وبلاگ داره؟!؟ (که البته امکان نداره خودش اونو بنویسه!!!)
آمدم ... آورده شدم... و گم شد خود او... من چرا باشم پس؟!
بارون هیچوقت تنها نمیاد، با میلیونها قطره میاد... که فقط چند تاش بر گونه های تو یا من سرازیر می شه!!
Deliver me, from all of the madness
Deliver me, courage to guide me
Deliver me, strength from inside me
part of a lyric sung by Sarah Brightman
:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:«:
و ابن I don't know! I don't know یه جورایی عجیبه و سور رئالیستی