وقتی به سایه ی خودم نگاه می کنم چند تا خط دراز می بینم و یه دایره بالای اون... نمی دونم شبیه چه موجودی می تونه باشه که پاشو گذاشته تو این دنیا. شایدم هنوز نذاشته ، یعنی به طور کامل نذاشته، اومده یه مدت امتحانی ببینه چه خبره... شایدم از یه دنیای دیگه اومده برای فضولی... حالا گیر کرده نمی تونه برگرده... خب حقشه نباید فضولی می کرد، نه؟
************
to nahe:
i will gulp down
the entire being of the night
with my eyes
to let you know
i love your moon
no matter if the wall falls down
and if the windows vanish
my eyes make up a big window
to hold you...
the image will stay
alive
in my memory
for good
ainp
omadam beshnasam khodam ro . gahi faramosh mikonam va az daste khodam sayam va en donya khaste misham vali mibinam ham khodam ham sayam va hame chihaye khobe donya ro dost daram va delam mikhda befahmaam kiyam . va en saye khodamam . vaghti aftab bashe hastam . vaghti abr bashe bazam hastam .
آره .... تا اون باشه که دیگه فضولی نکنه
زیبا نوشتی عزیز. زیبا.
نه عزیز اول و آخرش همینه. ه م ی ن ه. در ضمن فکر کنم اگه خودت برای خودت یه پنجره بسازی (تو فکر یا تو رویا یا تو هر جای دیگه) مطمئن تره....خوش باشی.
فضول هرگز نیاسود . وقتی همه چی از یه سیب شروع بشه معلومه به چی می خواد ختم بشه.
شاید اگه خیلی همت کنه با یه گلابی تموم بشه.
سلام دوست عزیز متاسفانه این مدت بلاگ اسکای تعطیل بود نمی تونستم برات کامنت بذارم
راجع به شهر قصه باید بگم که من برای اینکه راحت تر بشه دانلودش کرد اونو
split
کردم شما برای اینکه بتونی اونو اجرا کنی باید تمامشو دانلود کنی
اینجا کاملا توضیح دادم
http://sibzamini.weblogs.us/archives/010921.html
خوش باشی
funny!! I always thought my shadow was my banished dark side trying to sneak back in through my feet.