dayere dayere....hhhooohhh

 

I was planning to see The Circle (dayere) with a couple of my friends again, among whom, prashtuk had already seen it a couple of times, though. So we started to have a talk about it. It was a very good talk and I enjoyed it a lot, but it was in English. Finally, I asked for her permission to post up here our ideas and talk about this film, she wrote me the following in Persian, but I made it like a real conversation, anyway thanks to her for her better-than-mine Persian

 

 

 پ:   یه جورایی به نظر میاد که این فیلم انگشت اشاره اشو به سمت میزان جرم و جنحه در میان زنها و دخترهای ایران گرفته بود تا اون آزادیی که یک زن به عنوان انسان حقشه که داشته باشه. شاید دلیل ممنوعیت نمایش اون در ایران هم بیشتر این موضوع باشه که فیلم به نوعی پرده از روی یه سری واقعیات که همیشه پنهان می مونه (و دلیلش رو هم حفظ ناموس و مقدرات اسلامی- مذهبی- عرفی می ذارن) بر می داره

در هر صورت من به عنوان یه جنس مونث که در ایران به دنیا اومدم و سالهای زیادی رو در اونجا زندگی کردم باید بگم که دخترایی که در فیلم نمایش داده می شن و نقش های مختلف رو بازی می کنن کسایی نبودن که بتونن در جامعه (دست کم در تهران) جایی و موقعیتی از نظر شغلی، فرهنگی و حتا تحصیلی  داشته باشن .


من:   تازه، سابقه ی زندان (حالا به هر دلیلی و جرمی) به این راحتی نمی تونه پنهان بمونه تا حدی که فرد پس از اتمام دوره ی زندان (مثل یکی ازبازیگرهای فیلم که در یک بیمارستان پرستار بود و با یه دکتر پاکستانی هم ازدواج کرده بود) در جایی مشغول به یه حرفه ی تخصصی بشه بدون اینکه کسی در مورد سابقه ی اون چیزی بدونه

 

پ:   آره دقیقن.  در ایران حتا برخی مراکز و موسسات کاملن خصوصی هم به خودشون این اجازه رو می دادن که در مورد سابقه ی یه کارمند جدید که در آستانه ی استخدام شدن بود تحقیق و پرس و جو کنند- موضوعی که در مورد خودم پیش اومد (هر چند این کار غیر مجاز و ناشی از شرایط به هم ریخته ی اوضاع بود و هیچکس هم به خودش این جرات رو نمی داد که این کار رو زیرسوال ببره.)... حالا چطور ممکنه که یه خانمی از زندان بیاد بیرون و بعد از مدتی (نامعلوم و بی اهمیت در فیلم) در یک بیمارستانی استخدام بشه، اون هم به عنوان یه پرستار

 

من:   تازه این چه بیمارستانی بود که هر خانمی که می خواست داخل بشه باید چادر سرش می کرد (نمی دونم آیا بیمارستانهای مخصوص سپاه و نیروی انتظامی این شکلی هستن واقعن؟؟!!)؟؟

 

پ:  نمی دونم... اما  مشکل زن بودن و یا مادر بودن در ایران وکشورهایی مثل ایران در این چند ماجرا ی مشابهی که در فیلم نمایش داده می شه و حول و حوش زندان و سابقه ی حبس به دلایل نامعلوم و یا مشکوک می گرده خلاصه نمی شه. هر چند باید از آقای جعفر پناهی برای ساختن چنین فیلم شجاعانه ی تقدیر کرد، اماخیلی موضوعات مهم دیگری هم هست که زن بودن را در کشوری مثل ایران به یه معضل و یا یه عقده تبدیل می کنه

 

من:   آره، مثلن فیلم عروس آتش با اینکه یه موضوع کاملن ملودراماتیک داره دست کم مشکل بزرگ ازدواج های اجباری و از قبل تعیین شده ی  برخی قبایل جنوب و جنوب غرب ایران را به نمایش می ذاره: معضل (تحت نام عرف) کشته شدن دخترانی که راضی به ازدواجهای اجباری نیستند و شجاعانه تصمیم به انتخاب همسر می گیرند و در نهایت به دست برادر، پدر، عموی خود به قتل می رسند و یا حتا مجبور به خودکشی یا خودسوزی می شوند

 

پ:   دقیقن، استان ایلام  بالاترین آمار خودسوز ی زنها رو داره!... اما آزادی برای زن تنها به حق سیگار کشیدن در ملا عام و تمایل به داشتن ارتباط جنسی با جنس مخالف (که می تونه به باردار شدن زن و در نتیجه بی آبرو شدنش بیانجامه در حالی که ارتباط جنسی در مردها تبعیتی اینچنین برای اونها به دنبال نداره!!) و یابه دلیل  دختر به دنیا آوردن و یا دختر زاده شدن و یا حق فاحشه بودن نیست. حتا تنها در این خلاصه نمی شه که شوهر حق ازدواج مجدد داره و زن محکوم به سکوت و نیز ادامه ی زندگی است

می دونم که این فیلم در زمان خودش بسیار شجاعانه و گستاخانه بوده، اما زن هنوز در ایران زیر ستم مسکوتی است. دیه ی زن هنوز نصف دیه ی مرده. و هیچکس جرات نداره این موضوع رو به چالش بکشه. برای حضانت فرزندان بعد از طلاق هنوز باید در عقدنامه بندی و یا تبصره ای اضافه بشه. هنوز نمی تونه به تنهایی مسافرت کنه. شوهر هنوز آقا و سرور زنه، خدای روی زمین برای زنه!!!!!!!! – اینو از یه خشک مذهب شنیدم، زنی که خودش در حدود 45 سال پیش ازدواج کرده ولی در عقدنامه اش این تبصره رو اضافه کرده که شوهرش اجازه ی گرفتن زن دوم رو نداره!!!!!!!!

 

من:  نه؟!؟!!!...  تازه،  مثلن باکره بودن یه دختر قبل از ازدواج هنوز یه اصله، در حالی که در مردها اهمیت نداره. حقوق کار هنوز یکسان نیست. و خیلی موضوعات دیگر که ما بی خبریم

 

پ:   بدتر از همه دیدگاه جامعه است که هنوز زن رو یک موجود ضعیف که باید حمایت بشه می بینه. زن مطلقه هنوز جایگاه مناسبی در میان مردم و حتا دوستان وآشنایان و فامیل نداره

 

من:   آره دقیقن، اصلن شاید آغاز این فیلم که با تولد یک دختر شروع می شه و غم و رنج و مصیبتی بزرگ رو برای زن و خانواده اش به همراه میاره بهترین و کاملترین تعریف زن بودن و زن زاده شدن در جوامعی سنتی- قبیله ای چون ایران ارائه می ده

 

پ:  آره شاید. البته این فیلم به طور غیر مستقیم  هم به دلایل منحرف شدن و دست به جرم زدن زنها هم اشاره ای داره، اما چندان روشن و هدفمند نیست

 

من:  آره، بیشتر درباره ی  زنهای مجرم و زندانی یه تا جرم زن به دنیا اومدن

 

 پ و من هر دو:   در هر حال باز هم باید از کارگردان فیلم برای ساختن چنین فیلمی تشکر کرد

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
DayDaD چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:19 ب.ظ http://daydad.blogspot.com

سسله ی موی دوست! حلقه ی دام بلاست!
هر که در این حلقه نیست، فارغ از این ماجراست
!!!
hala che rabti daash ino khoondam!

[ بدون نام ] چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:03 ب.ظ http://http://www.shahrzadkhanoom.blogsky.com/

salam webloge bahali dari
movafagh bashi
khoshhal meesham bemanam sar bezani
ghorbane u
shahrzad

sereshk چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:59 ب.ظ http://sereshk.blogspot.com

سلام...پارادوکس عزیز...

راستش من هنوز این فیلم رو ندیدم متاسقانه....و خیلی هم ناراحتم برای ندیدنش...اما در مورد یکی از چیزایی که گفتی...آره توی تهران بیمارستانهایی هست که حتما زنها باید چادر سرشون باشه تا راهشون بدن حتی اگه تصادفی هم باشی به زور چادر میکنن سرت...!!!!! مثل بیمارستان نجمیه که مادر مرحوم استاد مصدق ساخته بود و سپاهیان محترم اون رو به نام خودشون کردن...بگذریم...
اما نکته اینحاست که در مملکتی که هیچ چیزش درست نیست....زنهایش هم مورد همین ظلم و ستمها قرار میگیرند...بحث سر آدمهاست...یعنی اصولا آدم ارزش خاصی ندارد...حالا تو ایران و کشورهایی از این دست بیشتر و تو ینگه دنیا و اروپا کمتر...
اما نکته های خوبی رو گفتی...اگه علاقه داری حتما فیلم بمانی اثر مهرجویی عزیز رو ببین
منتظر ایمیل من هم باش...در اولین فرصت.
خوش باشی.

م. شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:27 ق.ظ

در مورد باکرگی زنان گفتی. جالبه که خدا هیچ فکری راجع به آناتومی اندام مرد در این مورد خاص نکرده
فک می کنم اونطوری مردها راحتتر با این موضوع کنار می اومدن.

DayDaD دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:45 ق.ظ

you have to click on the name of Babak on my blog ... then you see ... he killed himself last year :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد