to support the loudest cry for freedom and
democracy by this wonderful person, Ganji, who has been on hunger strike for almost 60 days now, and to accompany other Persian weblogs i also cry out: Mr.Ganji, Don't leave us alone!
خانم معصومه گنجی،
تازهترین گفتگوی شما را خواندم، و دلم لرزید. دلم لرزید که گفته بودید: «دوستان اکبر گنجی او را تحت فشار قرار دهند تا اعتصاب غذای خود را بشکند.» شاید بیش از همه حق دارید هرگونه با این چهرهی ملی سخن بگویید، تحمل 2100 روز دوری از همسری که رفته است برای ما آزادی بیاورد، پیش از همه، شما را ویران میکند، دوری از مردی که نمود مبارزه و نماد آزادیست، تلخترین لحظههای عمر یکنوبتی شما را رقم میزند. هیچکس تنهایی و دربدری شما و دخترانتان را درک نمیکند، مگر مادر صبور و مهربان آقای گنجی. مگر مادران غمگین هزاران زندانی که رفتند و بازنیامدند.
نه. گرچه طعم رنج را چشیدهایم، اما مانند کسانی که در آرزوی آزادی پدر یا مادر سوختند آه نکشیدهایم. آنقدر آدم در آن تاریکخانهها پرپر شدند که سینهی گورستان محراب مادران است ایران. هرگز آه منتظران جایی فراز نشد، که دیوار استبداد امروز مهآلودهی همین آه است. برای همین سیاه است.
سر آن ندارم قلم را بگریانم، اجازه میخواهم گفتهی شما را لَختی بگردانم؛ بنابراین «ما دوستان اکبر گنجی هستیم، و ما هرگز او را تحت فشار قرار نمیدهیم، حتا به مهر.
ما دوستان گنجی از او
خواهش میکنیم. از او خواهش میکنیم که زنده بماند و ما را تنها نگذارد. این راه بدون او مردی را کم دارد که پرچم مبارزه در دست اوست. به همین خاطر به او نمیتوان گفت چه کند، نمیتوان مسیح را با چرمبافی دوستانه زیر فشار گذارد که صلیب خویش بر تپهای فراز کند، تنها میتوان از او خواهش کرد که زنده بماند.
لطفاً به او بگویید: آقای گنجی! ما را تنها نگذارید.»
با احترام/ عباس معروفی
فایل صدا، رادیو فردا
------------------------------------------
سلام ای غرابت تنهایی
اتاق را به تو تسلیم میکنم
چرا که ابرهای تیره همیشه
پیغمبران آیه های تازه تطهیرند
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آنرا
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خواب میداند
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ...
فروغ فرخزاد