persian persian.....YAY !!!

زندگی ای زندگی، ای همه افسردگی،

تویی کابوس من،

آمده به خوابم...

...

... ای آسمان، ای تمام کهکشان

سیرم از زندگی

از این بیهودگی...

*****

بگردم دور شهر

زنم چنگی به چنگ تار مویم

...

بخونم من به آهنگ دل خویش

دل پیر و جوون را من کنم ریش

...

یادی از گوگوش و افسانه ی فراموش نشدنی صدا ی جاودانه اش و ترانه هاش!

می خوام فارسی بنویسم...

نتیجه ی دیدن یه دوست ایرونی و صحبت به زبون فارسی برای تقریبن سه چهار ساعته... اما خودمونیم من بعد از یکی دو ساعت بدجوری نفس کم آورده بودم. انگار که می خوای به زبونی که تازه یاد گرفتی حرف بزنی و بعد از مدتی نه چندان کوتاه انرژی ات تموم می شه، دقیقن همون حالت رو داشتم... بعد به دوستم گفتم انگلیسی پروندنای منو ببخشه که دیگه کم آوردم... بیچاره خندید و گفت:  فکر کنم الآن اونقدر خسته شدی که احتیاج داری یه ساعتی بخوابی!!!!!

حالا دیگه نمی دونم واقعن در موردم چی فکر می کرد!!!

ولی هیچوقت فکرشو نمی کردم که زبون مادری خودمو این مدلی یادم بره. یا بهتره بگم که سختم باشه که حرف بزنم... بابا من چمه؟ چرا این شکلی شدم؟ همه می گفتن تو از اونایی نیستی که بری غرب تغییر کنی و دیگه نشه شناختت. اما راستش فکر کنم خیلی خیلی عوض شدم... نمی دونم چه شکلی شدم اما همون نیستم که بودم... البته من همیشه از تغییر خوشم میاد... آدم بدون تغییر مثل یه مردابه، و من از مردابی شدن می ترسم. می خوام آبی باشم و نه مردابی!!!

اما  اگه همین مدلی برگردم ایران مطمئنم مادر و پدرم هم منو نشناسن!!!!! وای وای وای...

*

اینی که بالا نوشتم مال تقریبن یه هفته پیشه ، دیروز هم یه ایرانی (بگذریم که حالا چقدر ملاقات با این آقاهه ی ایرانی مسخره و عجیب بود!!) بهم می گفت: " تو مثل کازینای من که تو امریکا هستن و اصلن ایران رو ندیدن، فارسی رو با لهجه حرف می زنی!" این یکی دیگه برام خیلی سنگین بود!!! بابا من زبان فارسی را پاس می دارم... نه پارس می دارم...اوا این دوتا چقدر شبیه شدنااااا.

مثل اینکه من این روزا حالم یه کم خوبه و یا دارم رو دنده ی بی خیالی سراشیبی رو خلاص می رم، چطوره؟ خوشتون میاد؟!؟
the second part of the above happened a week ago too!!!!

i saw The Circle, a movie by Jafar Panahi for the first time last night, it was really brave, bold and more realistic, way more realistic than TWo Women by Tahmine Milani (since both revolve around women and their misery of being a woman in countries like Iran)... the worst scene, though, was the part that the little girl was sobbing for her mom who had just abandoned her on the street with this hope that a good family would take her and raise her,aaaahhhh...it was a good movie, depicting the bitter truth, with no melodramatic story. you can read more about it here
 
 aniiiiiiitttta

نظرات 1 + ارسال نظر
میم. چهارشنبه 31 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:53 ق.ظ http://sunset.blogsky.com

بعد این همه وقت فارسی نوشتی اونم از گوگوش. البته خانم گوگوش بین دخترا خیلی طرفدار داره و نمی شه خرده گرفت.
راستی آنیتا تو خواباتو به چه زبونی می بینی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد